به موازات این نقش سازنده، به مانند هر مفهوم دینی دیگری، این مفاهیم دستخوش تفسیرها ، تعبیرها و همچنین برداشتهای گوناگون و بعضا نادرست شدهاند؛ به طوری که میتوان گفت در کنار مفاهیم مهمی چون انتظار، امید و عدالتخواهی، آسیبهایی چون ادعای ارتباط با امام زمان(عج)، نیابت و باب حضرت و... مطرح شده است. در سالهای اخیر هم این آسیبها به شکلها و گونههای جدیدی در جامعه ما رخ گشودهاند. آنچه در پی میآید، گفتوگویی است با دکتر مهدی فرمانیان، از پژوهشگران اندیشه مهدویت. دکتر فرمانیان تاکنون مقالههای متعددی درباره جایگاه آموزه مهدویت و آسیبشناسی آن به چاپ رسانده است.
- پیش از آنکه درباره آسیبشناسی مهدویت به بحث بپردازیم، از شما میخواهم که تلقی و برداشت خودتان را از این مفهوم(مهدویت) بیان کنید؟
مسئله مهدویت را میتوان بحث منجی موعود دانست؛ یعنی انتظار و امید بشر به یک آینده بهتر و جهانی بدون فساد و ظلم و پر از خوبیها و عدالت. اگر مهدویت را با نگاهی به آینده در نظر آوریم، فلسفه وجودی آن، امید به آینده و بهتر شدن [آینده جهان] است. از این رو، این آموزه به انسانها میآموزد که همیشه تلاش کنند تا جامعه آرمانی (مهدوی) هر چه زودتر تحقق پیدا کند. خداوند هم فرموده که تحقق این مسئله بسته به کردار شما انسانهاست؛ به این معنا که اگر انسانها بخواهند در این جهت حرکت کنند، خداوند تمام اسباب آن را فراهم میسازد. این اندیشه (منجی موعود) در تمام ادیان از ابتدایی تا ادیان رسمی بزرگ جهان وجود دارد. حتی در عرفانهای کاذب هم اگر دقت کنیم، به نوعی «امید» - البته با نگاه منفی اینگونه عرفانها- مواجه میشویم. پس میتوان گفت که مهدویت امید به آینده بهتر و عدالتمحور است.
- به نظرم بحث آسیبشناسی مهدویت را هم باید از همین مفهوم «امید» به آینده بهتر برای بشریت آغاز کرد. درست از همین جاست که آسیبها شکل میگیرد و عدهای حول همین مفهوم امید به آینده عدالت محور و نیک، مدعیات غیرواقعی را مطرح میسازند. شما چه فکر میکنید و آسیبشناسی مهدویت از دید شما چگونه قابل طرح است؟
نکتهای که اشاره کردید، صددرصد درست است. در کتاب «گونهشناسی اندیشه منجی موعود در ادیان و مذاهب» که دانشگاه ادیان و مذاهب به چاپ رسانده است، من دو مقاله دارم. یکی از آن مقالهها درباره بازتاب مهدویت در تاریخ سیاسی اسلام است. در این مقاله، نشان دادهام که تمام کسانی که بهنوعی سیاستطلب و قدرتخواه بودهاند و تمایل شدیدی به حکومت بر مردم داشتهاند، از مجموعه مفاهیم مثبتی که در مهدویت وجود داشته، سوءاستفاده کردهاند. اگر به تاریخ تفکر مهدویت، نگاهی بیندازیم متوجه می شویم که از همان دوره اول، بحث انتظار نزد شیعه مطرح بوده است. جالب اینجاست که امویان هم که حکومت را در دست داشتند، میخواستند این مفهوم را به سود خودشان مصادره کنند و خود را به نام «مهدی» بنامند.
اگر احادیث جعلی آن دوران یا شعرهایی را که برخی از شاعران دوران اموی سرودهاند، بررسی کنیم، پی میبریم که این مسئله (مصادره به مطلوب اندیشه مهدویت) به طور گسترده در آنها بازتاب یافته است. مثلا در شعری از آن دوران آمده که «سلیمانبن عبدالملک از ماست، او مهدی نامیده شده تا همه خوبیها را به ما بدهد» یا در اشعار دیگری، برخی از القاب ائمه به فرمانروایان اموی داده شده بود. عباسیان هم از این مسئله به نحو دیگری سوءاستفاده کردند. عباسیان از این حدیث پیامبر(ص) که حضرت مهدی(عج) با پرچم سیاه میآید و شما به او بپیوندید، حتی اگر روی برف سینهخیز بروید، سوءاستفاده کردند و پرچمی سیاه برای خود ساختند و جامههای سیاه پوشیدند و در نهایت توانستند بنیامیه را از میان بردارند و بر قدرت جهان اسلام تکیه زنند. این اتفاق در بسیاری از مقاطع تاریخ اسلام رخ داده است؛ مثلا در بحث «زیدیه» هم چندین نفر از جمله «نفس زکیه» مطرح شدند. پدر نفس زکیه میگفت که او (نفس زکیه) همنام پیامبر(ص) است، پس او مهدی است. اینگونه بود که در مدینه به عنوان مهدی با وی بیعت شد و البته منصور با وی جنگید و او را به قتل رساند. به هر حال فضا به گونهای بود که جنبشهای اجتماعی و سیاسی آن دوران از مسئله مهدویت سوءاستفاده کردند.
- یکی دیگر از مفاهیمی که در مهدویت وجود دارد و اتفاقا سوءاستفادههای زیادی هم از آن در طول تاریخ اسلام شده است، مفهوم «عدالت» است. به نظر شما چرا و چگونه از «عدالت مهدوی» تعبیرهای نادرست صورت گرفته است؟
یکی از مفاهیم اصلی اندیشه مهدویت عدالتخواهی است. این مسئله بسیار پررنگ است و همه مسلمانان به آن اعتقاد دارند، حتی اکثریت «وهابی»ها بر این باورند که حضرت مهدی(عج) میآید و عدالتپروری میکند. لذا در سال 1400، فردی از «وهابی»ها خود را مهدی موعود خواند و به مسجدالحرام رفت و درها را بست. او به مهدی قحطانی معروف شد. بهواسطه این مسئله، دو هفته مسجدالحرام بسته بود. حتی مجبور شدند که حرمت مسجدالحرام را بشکنند؛ یعنی به آن حمله کردند تا مهدی قحطانی را دستگیر کنند و بکشند. به این ترتیب، هر از چندگاهی یک نفر از جایی برمیخیزد و این عدالتخواهی را به نام خودش تمام میکند و خود را مهدی مینامد و مردم را دور خودش گرد میآورد. مردم هم که خیلی دوست دارند هر چه سریعتر به آرزوهایشان برسند یا علاقه دارند در کنار حضرت مهدی(عج) بوده و در ثواب عدالتخواهی و عدالتپروری حضرت شریک باشند، خیلی زود جذب این فضاها میشوند. گاهی وقتها هم عدهای برای رفع آلام و دردهای خود وارد چنین بستری میشوند. به هر حال اگر تمام مفاهیمی را که در ارتباط با مهدویت وجود دارد، در نظر آوریم، به این نکته پی میبریم که در طول تاریخ از همه آنها به شکلهای گوناگون سوء تعبیر و استفاده شده است.
- میتوانید به مفاهیم دیگر و چگونگی سوءتعبیرها و استفاده نادرست از آنها اشاره کنید؟
یکی از این مفاهیم مهم «انتظار» است.«انتظار» مفهوم بسیار مثبتی است اما اگر از آن سوءاستفاده شود، معنای منفی از آن به دست میآید. آسیبی که در حوزه این مفهوم (انتظار) رخ میدهد، دو نوع است؛ یک آسیب این است که بسیاری مینشینند و هیچ قیامی نمیکنند. این مسئله هم در شیعه و هم به ویژه در اهل سنت رواج بسیاری دارد. بر مبنای همین برداشت منفی از انتظار است که گفته میشد قیام علیه حاکم جائر جایز نیست. این نکته باعث نوعی خمودگی و سستی در جامعه میشد. نتیجه این وضع هم کاملا آشکار است؛ پذیرش ظلم و مماشات کردن با ظالمان. شاید به خاطر همین مسئله بوده که عدهای از اندیشمندان اهل سنت به این مفهوم انتقاد کردهاند. ابوالعلا مودودی در پاکستان، سید محمد رشید رضا، صاحب مجله «المنار» در مصر و برخی دیگر گفتهاند که مفهوم انتظار، منفی است؛ اما قیام امامخمینی(ره) و انقلاب اسلامی نشان داد که «انتظار» مفهوم مثبتی هم میتواند داشته باشد. در این معنا، همه موظفیم که در انتظار ظهور حضرت(مهدی)، قیام کنیم و مقدمات ظهور ایشان را فراهم سازیم. به هر حال انتظار مثبت این است که مردم را به سمت فراهمسازی مقدمات ظهور حضرت ببریم اما خود را هرگز مدعی و متکفل این موضوع(مهدویت) ندانیم. متأسفانه این فضاها در چند سال اخیر در کشور زیاد شده و بسیاری را به سمت خود کشانده است.
این فضاها بدبختانه به مخدوش کردن این مفهوم و به زیر سؤال بردن آن منجر میشود. هر کسی که منتظر چیزی است، دوست دارد که هر چه زودتر انتظارش به پایان برسد. خود همین مسئله ما را به آسیب دوم در حوزه انتظار میبرد. به این معنا که عدهای شیاد خود را به عنوان حضرت معرفی میکنند. این مسئله در طول تاریخ بسیار اتفاق افتاده است؛ یعنی عدهای شیاد بر وفق این مفهوم آمدند و مدعی شدند که دوران انتظار به پایان رسیده و دوران عدالتخواهی آغاز شده است. آنها با این ادعاها به تدریج خود را جای حضرت مهدی(عج) به مردم معرفی میکردند. مردم هم که مشتاق حضرت بودند، خیلی زود باور میکردند و به آنها می پیوستند. به هر حال مفهوم «انتظار» میتواند مثبت باشد، همانگونه که در آثار امامخمینی(ره) و استاد مطهری بیان شده است. «انتظار» میتواند معنای منفی هم داشته باشد، مانند رویکرد بسیاری از علمای اهل سنت و در نهایت «انتظار» میتواند یک معنای منفیتر هم داشته باشد و آن وقتی است که کسانی ادعای مهدویت کنند و منتظران را به نفع خودشان به سوی خود جلب کنند.
- به نظرم هیچ یک از مفاهیم مهدویت به اندازه مفهوم «عدالتخواهی» مورد سوءاستفاده در تاریخ قرار نگرفته است. همانگونه که مطرح شد، عدهای با سوءبرداشت و سوءاستفاده از این مفهوم، معتقدند که مقدمات ظهور آقا را فراهم میسازند. اخیرا هم «سیدی» ( بهسوی ظهور) به طور گستردهای به بازار آمده و علما هم در برابر آن واکنش نشان دادند و گفتند که این باعث تخریب مهدویت و مفاهیم «انتظار» و «عدالتخواهی» میشود.
این نکته درستی است زیرا پس از گذشت چند صباحی، احتمال آن میرود که عدهای به این جریانات دلبستگی پیدا کنند و با مشاهده اینکه اتفاقی رخ نداده، مسئله (مهدویت) را زیر سؤال ببرند و در آن تشکیک کنند. نکته و آسیب دیگر، این است که بسیاری از انسانها مشکلاتی دارند و دوست دارند که در زندگی دنیوی خودشان، به یک رفاه نسبی برسند و در این میان اگر کسی ادعای ارتباط با حضرت را مطرح کند، خیلی سریع جذب وی میشوند. این دیگر ربطی به مفهوم مهدویت ندارد، اما به مصداق ضربالمثل «فرد در حال غرق شدن به هر گیاه خشکی چنگ میزند» این افراد هم تلاش میکنند تا به هر شکل و طور ممکن، مشکلشان را رفع و حل کنند. البته اگر از این افراد درباره صداقت ادعای کسانی که ادعای ارتباط با امام زمان(عج) را دارند بپرسیم، اکثر میگویند؛ شاید اینگونه باشد و شاید هم نباشد. جالب اینجاست که با اینکه این افراد گاهی وقتها اذعان به احتمال شیاد بودن این مدعیان (دروغین) میکنند اما باز جذب آنها میشوند! خیلی از افراد هم به جهت مسائل مالی جذب این شیادان میشوند و در نهایت کلاه سر آنها میرود. عدهای هم صرفا از نظر عقیدتی جذب این شیادان میشوند تا دیدگاههای عقیدتیشان بهتر شود اما دقیقا صد درصد برعکس شده و فضای اعتقادیشان تخریب میشود.
این آسیبها به طور جدی در ارتباط با بحث مهدویت مطرح است. ما یک انقلاب دینی انجام دادهایم و بنابر این توقع و امید داریم که این(انقلاب) مقدمهای برای ظهور حضرت باشد اما نباید خودمان را گول بزنیم. به هر حال، در عین این که امید داریم مقدمه ظهور امام باشیم اما باید مواظب باشیم و به شدت آسیبهای این مسئله را بررسی کنیم و جلوی تخریبها را بگیریم. در عین آنکه میدانیم این حکومت (جمهوری اسلامی) حکومت عدالتمحوری است و امید هم داریم که مقدمه ظهور حضرت هم باشد اما از آنسو هم هیچ شاهد و دلیلی نداریم. وقتی که هیچ شاهد و دلیلی هم نداریم، باید گفت که رجائا داریم کار میکنیم و لذا نباید حکومت دینی کارهایی انجام دهد که سبب ایجاد شبهه میان مردم شود. باید به مردم بگوییم که ما نمیدانیم چه زمانی امام ظهور میکنند و اگر خوب عمل کنیم شاید مقدمه ظهور ایشان باشیم؛ اگر هم خوب عمل نکنیم، یقینا جزو آن مقدمات نخواهیم بود.
- آیا ملاک و سنجه عینیای برای نقد ادعای کسانی که از مفهوم عدالتخواهی حضرت بهرهبرداری نادرست میکنند، وجود دارد؟
بیشک مفاهیمی چون عدالتخواهی و ظلمستیزی باید در راستای سعادت اخروی به کار گرفته شوند، حال آنکه بسیاری از مواقع این مفاهیم در راستای سعادت دنیوی مورد استفاده قرار میگیرند. این، چیزی نیست که اسلام میخواهد. اتفاقا یکی از آسیبهای جدی در این راستا شکل میگیرد. از این رو رسانهها و روحانیت باید به مردم بفهمانند که اگر ما عدالتخواهی، رفع ظلم و انتظار را در راستای سعادت اخروی خواستیم، دقیقا در بستر مقدمهسازی برای قیام حضرت قرار گرفتهایم اما اگر عدالتخواهی و رسیدن به آرزوهایمان، مخالفت با ظلم و ظالمان، همه و همه در راستای دنیایمان باشد، بدانیم که راه را اشتباه میرویم و دقیقا خلاف چیزی است که امام زمان(عج) در پی آن هستند. بنابراین اگر کسی دم از عدالتخواهی، مخالفت با ظلم و رفع مشکلات و محبت امام زد، باید ببینیم که آیا در راستای سعادت اخروی مردم قدم برمیدارد یا نه. اگر در راستای سعادت اخروی مردم قدم بردارد، در جهت اهداف و قیام امامعصر(عج) است اما اگر در راستای منافع دنیوی مردم باشد، هیچ معلوم نیست که در جهت اهداف امام و اسلام باشد. اسلام میگوید در رفع مشکل مسلمانان باید کوشید اما این هم باید به قصد قربت باشد، نه نگاه ریاستطلبی، قدرتخواهی و موقعیتطلبی برای خودمان.
- بحث ارتباط با حضرت، همواره در طول تاریخ مطرح بوده اما در سالهای اخیر شدت زیادی پیدا کرده است. با توجه به نکاتی که تاکنون به آنها اشاره کردید، تحلیل شما از وضعیت اجتماعی و سیاسی ما و اینکه چه عواملی منجر به اینگونه مسائل شدهاند، چیست؟
اشاره کردم که حکومت دینی و رسانهها باید به گونهای عمل کنند تا به مردم امید واهی ندهند. به فرض اگر من نوعی، مرتب از اماممهدی(عج) سخن بگویم و از آن طرف هیچ شاهدی دال بر سخنانم نداشته باشم و برعکس مشکلات اخلاقی و قانونی هم در این راستا پدید آورم، باید بدانم که در بستر تخریب (مهدویت) قرار گرفتهام. اگر یک مفهوم دینی مانند مهدویت بد تعریف شود، در نهایت به تخریب و خدشه آن میانجامد. در مواردی هم فضا را در این زمینه آنقدر احساسی و عاطفی میکنیم که مردمی که علم و سواد درستی ندارند، در برابر مدعیان (ارتباط) واکنش درستی نشان نمیدهند. در مواردی هم پیش آمده که مردم برعکس با منکران این مدعیان (دروغین) برخورد کردهاند. امام زمان(عج) فرمودهاند که هرکس ادعای ارتباط با من را داشت، او دروغگوست. ما این اصل را به خاطر فضای احساسیای که بعضا درباره مهدویت ایجاد میکنیم، عکس میکنیم. بنابراین هرکس ادعای ارتباط با امام را مطرح سازد، طبق گفته خود حضرت دروغگوست، مگر آنکه شواهدی دال بر صداقت وی باشد. کسانی در ادعایشان صداقت دارند که بسیار متدین، متعهد، مومن و اسلامشناس (مسلط به منابع دینی) باشند. نکته دیگر آنکه کسانی که ادعای ارتباط با حضرت دارند، آن را جار نمیزنند. همین جارزدن دلیلی است بر کذب ادعای ارتباط.
- وقتی که فرد بیان نکند که ارتباط با امامزمان(عج) دارد، دیگران چگونه متوجه صدق ادعی وی شوند؟
به چه دلیل دیگران باید بدانند؟ ما هیچ دلیلی در دست نداریم که کسی که ارتباط با امام دارد باید آن را با مردم در میان بگذارد. برعکس علمایی که در طول تاریخ با امام زمان(عج) ارتباط داشتهاند، اگر متوجه میشدهاند که کسی پی به این ارتباط برده است، جلوی او را میگرفتهاند. اگر به زندگی افرادی چون سیدطاووس، مقدس اردبیلی، بحرالعلوم و... که ارتباطشان با امام زمان(عج) مسجل بوده، نگاهی بیندازیم، پی میبریم که حتی یک نفر را به اسم ارتباط با امام دور خودشان جمع نکردهاند. اگر هم کسی به این موضوع (ارتباط با امام) پی میبرد، به وی قسم میدادند که تا وقتی زنده هستند، این مسئله را نزد کسی علنی نسازد. خب در برابر، کسی که این ارتباط با امام را جار میزند و دکان باز میکند، نشان میدهد که مطابق با سیره علمای سلف عمل نکرده است و این خود دلیلی بر کذب ادعای وی بهشمار میآید. ما باید این نکات را به مردم بگوییم.
- به عنوان نکته پایانی، به نظر شما با چه تمهیداتی (اجتماعی، عقیدتی و سیاسی) میتوان بر آسیبهایی که در طول این گفتوگو به آن اشاره کردید، فائق آمد؟
رسانهها و نهادهایی چون روحانیت که تریبون در دست دارند، باید عقیده مهدویت را تمام و کمال برای مردم بیان کنند و از این هراس نداشته باشند. باید مرتب به مردم بگویند که امام زمان(عج) اصل اولیهای به ما دادهاند مبنی بر اینکه هرکس مدعی ارتباط شد، دروغگوست مگر آنکه دلیلی بر صداقت وی باشد. نکته دیگر آنکه هر کس ادعای ارتباط با امام داشت و آن را آشکار کرد، امکان تلهبودن آن بسیار است؛ از طرف دیگر، هیچکس نمیداند که زمان ظهور حضرت کی است، حتی روایتهایی هست که خود حضرت از زمان ظهورشان اظهار بیاطلاعی میکنند. وقتی که خود امام، زمان ظهور را نمیدانند، پس هرکس که هنگام ظهور را تعیین کند، حتی اگر عالم بسیار بزرگی هم باشد، طبق این مبنا پذیرفتنی نیست. البته گاهی وقتها به اسم علما شایعاتی صورت میگیرد؛ به این معنا که عالمی در این زمینه (ارتباط با امام) چیزی نگفته است؛ اما عدهای مثلا پر میکنند که وی گفته است؛ پیرمردها امام زمان(عج) را خواهند دید یا سفیانی در سوریه ظهور کرده است و... همه اینها جزو مسائلی است که قبلا گفتیم یا دروغ هستند و یا اگر دروغ نباشند، جزو تحلیلها و تفسیرهای اشتباه از مهدویت است.